امام حسين (ع ) مى فرمايد:(روزى پيش على (ع ) نشسته بوديم و در آن جا درخت انار
خشكى بود. عده اى از دشمنان حضرت وارد شدند كه در بين آنها از دوستداران او نيز
بودند. آنان به حضرت ، سلام كردند و امام فرمود:(بنشينيد).
سپس فرمود:(امروز به شما معجزه اى نشان مى دهم كه
مثل مائده در ميان بنى اسرائيل باشد). آن گاه فرمود:(به درخت نگاه كنيد). درخت
خشكى بود كه ناگهان آب بر شاخه هايش جريان پيدا كرد و سبز شد و برگ آورد و
ميوه هايش تا بالاى سر ما آمد.
سپس رو كرد به ما كه ما از دوستدارانش بوديم ، گفت : دستتان را دراز كنيد و از ميوه ها
بچينيد و بخوريد. و ما نيز دست هاى خود را دراز كرديم و از انارها چيديم و خورديم . تا
آن زمان ميوه اى به خوشمزگى آن نخورده بوديم . سپس به كسانى كه او را دشمن مى
داشتند رو كردند و فرمود:(بچينيد و بخوريد).
اما آنان وقتى كه دستشان را بالا بردند، انار بالا رفت و هيچ يك از آنها نتوانستند حتى
يك انار بچيند! گفتند: يا اميرالمؤ منين ! چرا دست آنها رسيد ولى دست ما نرسيد؟
فرمود: (بهشت نيز همين طور است ، فقط دست دوستان ما به نعمت هاى بهشتى مى رسد،
نه دست دشمنان ما).
آنان وقتى از منزل خارج شدند، گفتند: اين از سحر على بن ابى طالب ، كم است .
سلمان گفت : چه مى گوييد؟ سحر است يا شما نمى بينيد؟
صلوات بر محمد وال محمد دل را جلا می دهد